درد محبت، درمان ندارد
راه مودت، پایان ندارد
از جان شیرین ممکن بود صبر
اما ز جانان امکان ندارد
آن را که در جان عشقی نباشد
دل بر کن از وی کو جان ندارد
ذوق فقیران خاقان نیابد
عیش گدایان سلطان ندارد
ای دل ز دلبر پنهان چه داری
دردی که جز او درمان ندارد
باید که هر کو بیمار باشد
درد از طبیبان پنهان ندارد
در دین خواجو مؤمن نباشد
هر کو به کفرش ایمان ندارد
منبع:
http://www.cs.uwaterloo.ca/~hzarrabi/aftab/4/page5:1
نوشته های دیگران()